سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ارسال شده توسط آشنای قدیمی در 94/9/6:: 12:36 عصر

گلکممممم


زندگی را تو بساز...

نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف...

زندگی یعنی جنگ، تو بجنگ...

زندگی یعنی عشق...

تو بدان عشق بورز...

زندگی یعنی رنگ...

تو چنان پر رنگ باش...

تابلو زندگیت را تو بکش...

زندگی یعنی حس، تو پر از احساسی...

معدن عشق بشو، تو خودت الماسی...

زندگی آواز است، به چکاوک بنگر...

روزگارت خوش باد..!!


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط آشنای قدیمی در 94/9/3:: 10:22 عصر

عشق یعنی خاطرات بی غبار?

دفتری از شعر و از عطر بهار?


عشق یعنی یک تمنا , یک نیاز?

زمزمه از عاشقی با سوز و ساز?


عشق یعنی چشم خیس مست او?

زیر باران دست تو در دست او?


عشق یعنی ماه تب از یک نگاه؟

غرق در گلبوسه تا وقت پگاه؟


عشق یعنی عطر خجلت ....شور عشق؟

گرمی دست تو در آغوش عشق؟


عشق یعنی "بی تو هرگز ...پس بمان"؟

تا سحر از عاشقی با او بخوان؟


عشق یعنی هر چه داری نیم کن؟

از برایش قلب خود تقدیم کن؟



کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط آشنای قدیمی در 94/9/3:: 9:47 عصر


گلکمممممممم


سهم من از تو

دلتنگی بی پایانیست

که روزها دیوانه ام میکند

شب ها شاعر…


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط آشنای قدیمی در 94/9/2:: 9:36 صبح


میان دفتر شعرم

مرا گم کردی و رفتی

نوشتم بی تو میمیرم

تبسم کردی و رفتی


نوشتم بی تو غمگینم

نوشتم بی تو افسرده

مرا با این وصف ها هم

تجسم کردی و رفتی


نوشتم بعد تو شبها

دل من مانده و غم ها


تو با غم های این شبها

تفاهم کردی و فتی


شنیدی عشق در قلبم

عمیق و بی نهایت بود


گمانم بر دل کوچک

ترحم کردی و فتی


نوشتم بین صد واژه

مرا پیدا کن و برگرد

میان شعرها اما

مرا گم کردی و رفتی



کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط آشنای قدیمی در 94/8/12:: 11:2 عصر

گرفتار چه حکایت غریبی شده ام اینروزها

حالم خرابه و  داغون

تو تها کسی که میتونه حالم رو خوب کنه

حالش از من خرابتر و داغونتر


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط آشنای قدیمی در 94/8/12:: 9:40 صبح

 

اینروزها انگار هر چی میزنم باید به در بسته میخوره

انگار که تمام کائنات دست به دست هم دادن تا من در بی خبری از تو بمونم

خسته ام گلم

خسته

و بهتر بگم کلافه

کلافه ام گلم

کلافه

و نگران احوال تو


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط آشنای قدیمی در 94/8/12:: 9:35 صبح

 

دیگه حالی برام نموده گلم

بی خبری از تو داره دیوونم میکنه

نمیدونم چه باید بکنم

ولی

چاره ای نیست باید تحمل کرد



کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط آشنای قدیمی در 94/8/9:: 10:44 عصر

گلکم

و اما امشب

شنبه 94/8/9

شبی که برایت سختترین شب زندگی توست

شبی که سوزناکترین ناله هایت  به آسمان میرود و هیچ مرحمی برای دردهایت نیست

و اما امشب

امشی که می باید در کنار تو باشم نیستم.مثل همیشه

مثل هفت روز گذشته

کاش میشد که باشم

اما

خدایااااا چرا؟

کاش

کااش

مرا ببخش


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط آشنای قدیمی در 94/8/9:: 9:35 صبح

 

 و چه سخت است تحمل روزهای بی تو


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط آشنای قدیمی در 94/8/9:: 9:22 صبح

 

گلکم:

و اما امروز

هفنه ای گذشت از آنچه که نباید

هفته ای سخت و پر تشنج

اما تمام این دردهای جسمی در پیش آنچه که نمیدانی هیچ است، چیزی که میدانم تو را باز خواهد ایستاد از زندگی

چیزی که میدانم تحملش خارج از توان هر بشری ست

آری گلکم

تو هنوز هم نمیدانی که چه به روزمان آمده است

و برای اولین بار مجبورم چیزی را پنهان کنم از تو

و اما من

من مانده ام و دنیایی از غم و دلتنگی

همه چیز را هم که نادیده بگیرم بی خبری از تو در این اوضاع سخت و نفس گیر برایم کشنده است

تحملش آسان نیست

اما وقتی می اندیشم به روزی که بار خواهی گشت، وقتی می اندیشم به اینکه میدانم میتوانم کمک ناچیزی باشم بر آلام دردناکت

تحمل میکنم

چرا که عاشقانه دوستت دارم



کلمات کلیدی :