سفارش تبلیغ
صبا ویژن


ارسال شده توسط آشنای قدیمی در 92/5/17:: 5:44 عصر


گلکــــــــــــــــم :::

 

حالا که دیگر دستم به آغوشت نمی رسد
و بوسیدنت موکول شده
به تمامی روزهای نیامده
حالا که هرچه دریا و اقیانوس را
از نقشه جهان پاک کردی
مبادا غرق شوم در رویایت
باید اسمم را
در کتاب گینس ثبت کنم
تا همه بدانند
مردی
با سنگین ترین بار دلتنگی
روی شانه هایش
تو را دوست دارد
می بینی
عشق همیشه
جاودانگی می آورد

 


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط آشنای قدیمی در 92/5/16:: 9:14 صبح

 

 

گلکـــــــــــــم::

 

بی قرارم امشب

دلم آغوشت را میخواهد
تا در آن آرام و رام گوش کنم به صدای قلبت
و زندگی کنم در هوای نفس هایت
و عاشق تر شوم
و نفس هایم به شماره بیفتند
و بیقرار تر شوم
دلم میخواهد باز
تو باشی
و من
همین و بس

 


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط آشنای قدیمی در 92/5/15:: 9:55 صبح


دیشب را تا صبح بدنبالت گشتم
لابه لای تمام خاطرات گذشته...
تمام خوبهایم را ورق زدم...
لحظه به لحظه اش را...
رد پایت همه جا جاریست...
اما...
دوباره تکرار داستان همیشگی
نبود تو و انتظار من...!!!
امروز را هم دوباره دنبالت می گردم......مثل همه روزهای نبودت!!!
امروز هم سراغت را از تمام برگ ها می گیرم...!
شاید برگی را از قلم انداخته باشم

کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط آشنای قدیمی در 92/5/15:: 9:48 صبح

 

گلکــــم:

عاشقانه هایم تمامی ندارند

وقتی که تو

بهترین اتفاق زندگیم هستی



کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط آشنای قدیمی در 92/5/14:: 10:29 صبح


به طرز احمقانه ای دلم برایت تنگ شده
برای تمام لحظاتی که با تو بودم
باور کن تفریحاتم کم نیست
هنوز دور ورم پر است از آدم های رنگارنگ
ولی باز درگیر لحظه ای هستم که تو باشی
حتی حرفی نزنی ولی باشی
دلخوشی هایم زیاد است ولی هنوز وقتی ترانه هایی را که با تو گوش کرده ام دوباره میشنوم دلتنگی عجیبی مرا فرا میگیرد

هنوز هم وقتی به جاهایی میروم که بیش از این با تو رفته ام باز هم عجیب دلتنگ میشوم
اینروزها میخواهم که همه مانند تو باشند

طرز لباس پوشیدنشان

رنگ موهایشان

و حتی رنگ رژ لبشان

ولی چه فایده ای دارد وقتی هنوز درگیر با تو بودنم
میدانم که نمیدانی دلتنگی ام تا چه حد زجر آور است میدانم که نمیدانی چقدر زجر آور است سکوت، وقتی دیگران حرف میزنند اما من هچنان یاد لحظه ای با تو بودنم

راستی این روزهایت چگونه میگذرد؟
چگونه میخندی از ته دل؟ مانند وقتی که با من صحبت میکردی
یا مانند من شده ای، لحظه ای خنده روتین که چند ثانیه بعدش خنده از روی صورتت میرود

به خداوندی خدا
دلم لک زده است برای لحظه ای با تو بودن
از آغوشت که برایم اندازه تمام دنیایی می ارزد
از لبخند های که سیرم نمیکنن
از صحبت با آدمهایی غیر از تو زود خسته میشوم
از این بگوییم که به چه بهانه هایی از آدم ها دور میشوم

کسی چه میداند از غم هایم؟
این روزها هر که مرا میبیند می گوید خدایت را شکر کن لقمه نانی داری

ولی هیچکس نمیداند لقمه نان هم وقتی خبر از نبودنت میشنود در کامم از زهر تلخ تر میشود.

 

* غـــریبـه *


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط آشنای قدیمی در 92/5/14:: 10:12 صبح


گلکـــــــــــــــــــــم::


و امروز چه سخت میگذرد بی تو

روزهایی را که شب پیش از آن ساعتها با تو گفته ام و خندیده ام

و اکنون که در پای این صفحات مجازی قرار گرفته ام جز دلتنگی و حرفهای آن چیزی ندارم برای گفتن

جز آنکه بدانم کجایی تو

و چرا من اینگونه از تو بیخبرم؟؟



کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط آشنای قدیمی در 92/5/14:: 8:37 صبح


گلکــــــــــــم


شکسته تر از قبل شده ام اینروزها

برای ندیدنت

کاش میدانستی!!!!!

کاش


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط آشنای قدیمی در 92/5/14:: 8:35 صبح

 

گلکــــــــــــــــــــم:

 

و بازهم دلتنگی مرا به این سو کشاند

دلتنگ تو ونبودنت

دلتنگ تو وبی خبری هایت

و دلتنگ تو و 30 روز ندیدنت

و چه سخت است نبودن و ندیدنت عشق من



کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط آشنای قدیمی در 92/2/31:: 9:3 صبح

گلکم:


کاهگاهی دلم می گیرد

و امروز هم از آن روزهاست


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط آشنای قدیمی در 92/1/22:: 7:21 عصر

گلکم

امروز بازهم به این مکان  آمدم

مکانی که هر از گاهی در اونج دلتنگی کلامی در آن مینویسم

مکانی بی هیچ بازدید و نظری از سوی تو

امروز به اینجا آمدم چرا که تو بازهم مرا به چالش کشیده ای

از من دلیلی خواسته ای؛ دلیلی که تو را قانع کنم به ماندن

اما من مانده ام و دنیایی دلیل بی منطق

اینکه بگویم تو را عاشقانه دوست دارم و زندگی بدون تو برایم معنایی ندارد برای من ارزشمند ترین دلیل است اما نیک میدانم که برای تو به پشیزی نمی ارزد

آری گلم

تو بازهم مرا به چالش کشانده ای

میخواهم دلایلم را برایت بازگو کنم اما میدانم که میلی به ماندن نداری،

میدانم که در تدارک رفتنی

و میدانم که در ماندنت چیزی جز عذاب برایت نیست

کاش میدانستی

کاش میدانستی چگونه است که هرگاه تو در کنارم میمانی بیماری من بار سفر میبندد و میرود و هرگاه تو نیستی او باز میگردد

آری گلکم

گویی او نیز فهمیده که عشق تو چگونه مرا در برابر همه چیز مقاوم و نفوذناپذیر میسازد

گویی او هم فهمیده که درون جسم من یا جای توست یا جای اووو

دیروز پس از آنکه احساس کردم آماده رفتنی میشوی چیزی را گفتم که نمیدانم تو آن را تهدید خواندی یا شوخی

گفتم بروی من هم میروم

برای همیشه

اما تو ندانستی که چرا بعد از سالها اینگونه گفته ام

میروم تا نبینی که چگونه میسوزم

آری گلکم

اما من هنوز هم بدنبال دلیلی هستم که تو را قانع کنم به ماندن

کاش



کلمات کلیدی :